سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دستخط آشنا

انتظار...انتظار...انتظار...

آقای من هر روز با خود این کلمه را تکرار می کنم و می خوانم شما را....به امید روزی که مرا بخوانی...

گرچه می دانم آنقدر لیاقت ندارم.مولای من...نام تو را که می شنوم ناخودآگاه بغض سنگینی گلویم را احاطه می کند..می خواهم گریه کنم اما....

آقاجان اشکهایم هم انتظار تو را می کشند.